webcoo

توضیح و بررسی تمام مسائل مربوط به جامعه در هر زمینه ایی

webcoo

توضیح و بررسی تمام مسائل مربوط به جامعه در هر زمینه ایی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طبقه بندی انواع فروش بیمه در ایران» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

آموزش فروش

این سطح از آموزش فروش که در ادامه به معرفی و کاربردهای آن پرداخته میشود برای همه کسانی مناسب است که مشتری آنها شرکت یا سازمان نیست. این گروه ها عبارتند از شرکتهای پخش مویرگی (برای مثال فروش به سوپرمارکتها، داروخانه ها، تعویض روغنی ها و غیره) افراد یا شرکتهایی که روش فروش آنها فروش تلفنی، فروش به عمده فروشی، فروش به نمایندگی، فروش فروشگاهی، فروش خدمات، فروش به اشخاص یا فروش به مصرف کننده نهایی و غیره است.
سوال اینجاست که چرا واحد فروش یک شرکت به آموزش فروش نیازمند است؟ پاسخ این است که: چون معمولا واحدهای فروش با مشکلاتی مواجه هستند که شرکتها را از دست یابی به اهداف فروش باز میدارند. از شایعترین ترین مشکلاتی که یک تیم فروش با آنها دست و پنجه نرم میکند و بابک مروانی میتواند از طریق آموزش فروش به حل آنها کمک کند عبارتند از:

نیروهای فروش نمیدانند در هنگام تماس با مشتری چگونه حرف بزنند.
فروشنده به مشتری مراجعه و پیشنهاد خود را معرفی میکند، مشتری در پاسخ میگوید، نه! فروشنده نمیداند چه کاری باید انجام دهد. او قادر نیست رفتار مشتری را درک کند و به این سبب قادر نیست واکنش مناسبی انجام دهد. فروشنده نمیداند چگونه مذاکره خود را شروع کند، درباره کدام خصوصیات محصول خود صحبت کند، کجا با مشتری موافقت و در کجا مخالفت کند، روش مخالفت خود را چگونه بیان کند، کجا انعطاف به خرج دهند و کجا قاطع باشند، کجا به مشتری فشار آورد، چه امتیازهایی به مشتری بدهد و در عوض کدام امتیازها را از او بگیرد، درباره رقبا چه واکنشی داشته باشد، قیمت ارزان رقبا یا کیفیت یکسان و هم تراز خود را چگونه توجیه کند و بسیاری نکات دیگر که ممکن است در یک مذاکره فروش درباره آنها با مشتری صحبت شود. آموزش فروش بابک مروانی به طور خاص درباره این است که فروشنده باید چگونه با مشتری صحبت کند. در این دوره آموزش فروش، هدف این است که فروشنده کالای خود را به مشتری بفروشند، اما پیش نیاز دست یابی به این هدف این است که فروشنده بداند چگونه این کار را بکند. واقعیت این است که فروشندگان تازه کار و جمعیت بزرگی از فروشندگان قدیمی نمیدانند. اکثر دانشی که در قالب آموزش به فروشندگان منتقل شده است، اطلاعاتی درباره محصول است و نه تکنیک های فروش . معمولا تعداد انگشت شماری فروشنده با استعداد بر اساس تجربه خود قسمتی از این دانش را کسب کرده اند. اما حتی این دسته معدود برای تکمیل مهارتها و فنون خودآموز به زمان طولانی نیاز دارند. حال سوال بعدی این است: شما برای رسیدن به اهداف خود، چه قدر وقت دارید؟

فروشنده نمیداند در مغز مشتری چه میگذرد.
یکی از بزرگترین مشکلاتی که فروشندگان در هنگام صحبت با مشتری از آن رنج میبرند این است که از دیدگاه خود به معامله نگاه میکنند و نه از دیدگاه مشتری. یک معامله، یک فروش نیست، یک خرید است. مشتری به دنبال سود است و آن را از طریق انتخاب از میان محصولات رقیب به حداکثر میرساند. از این رو هر تصمیم مشتری درخصوص انتخاب بین ما و رقبا میتواند به یک سوء تفاهم در ذهن فروشنده تفسیر شود، و این مشکل فروشنده است. یکی از منحصر به فردترین جنبه های آموزش فروش بابک مروانی این است که دوره اموزش فروش او بر اساس فرایند تصمیم خرید در ذهن مشتری تدوین شده است. این دوره فروش بر این اساس طراحی شده است که فرایند تصمیم خرید در مغز مشتری را توضیح میدهد و سپس به فروشنده می آموزد که با درک این که مشتری در چه مرحله ای از فرایند تصمیم خرید قرار دارد، چگونه بهترین واکنش مناسب را انجام دهد.

  • akram malkouchi
  • ۰
  • ۰

یک فروشنده به چه دانش ها یا مهارت هایی احتیاج دارد
در همه واحدهای فروش، شماری نیروی فروش وجود دارند که از سایرین بهتر یا حتی بعضی وقتها خیلی بهتر میفروشند. گاهی نیز تفاوت عملکرد آنها با عملکرد متوسط تیم فروش چنان فاحش است که میتوان به آنها لقب فوق ستاره را داد. این سوال وجود دارد که یک فروشنده به کدام دانش ها یا مهارت ها احتیاج دارد  و عملکرد فروشندگان خوب یا فوق ستاره ها ذاتی یا اکتسابی است؟ به زبان ساده آیا این فوق ستاره ها فروشنده به دنیا آمده اند یا در طول زمان آموزش مدیریت فروش یاد گرفته اند که چگونه بفروشند؟

تحقیقاتی که توسط آقای "نیل رکهم" در کشورهای صنعتی روی رفتارهای فروشندگان در حین مذاکره فروش انجام گرفته ثابت میکنند که فروش یک مهارت اکتسابی است و فروشندگان فوق ستاره با این مهارت پا به این دنیا نگذاشته اند و یک فروشنده به کدام دانش ها یا مهارت ها احتیاج دارد. آنها این مهارتها را آموخته اند. اما بهترین فروشنده تیم، شرکت، کشور یا دنیا بودن اصلا به این معنی نیست که او میتواند توضیح دهد که وجه تمایزش با سایرین در چیست. حتی بهترین فروشندگان از توضیح رفتار خود قاصرند، خصوصا آنها که تحت آموزش فروش قرار نگرفته اند و خود در طول زمان و در حین کار به این مهارت دست یافته اند. اگر از بهترین فروشندگان تیم خود بپرسید که شما چه کار میکنید که این قدر خوب میفروشید، به احتمال قریب به یقین نمیتوانند برای شما توضیح دهند.
معجزه آموزش فروش در اینجاست. امروزه روشن شده است که اگر شرکتها به نیروهای فروش خود متناسب با نوع مشتری و نیاز آنها آموزش فروش بدهند و سپس، مدیران یا سرپرستان فروش، آن نیروهای فروش را به صورت عملی و در حین مذاکره های واقعی مهارت آموزی (کوچ) فروش کنند، اثربخشی نیروهای فروش به صورت معجزه آسایی افزایش می یابد.
اما به محض این که درباره آموزش فروش صحبت میکنیم، این سوال پیش می آید که یک فروشنده به کدام دانش ها یا مهارت ها احتیاج دارد و چه موضوعاتی باید به فروشندگان آموزش داده شوند؟ پاسخ به صورت خلاصه در زیر آمده است.


(1) شناخت محصول.
نخستین موضوعی که باید در قالب آموزش فروش به نیروهای فروش آموزش داده شود "شناخت محصول" است. تجربه نشان میدهد که در اغلب صنایع، بیش از دو سوم از نیروهای فروش کالایی را که میفروشند به درستی نمیشناسند. این درصد در شرکتهای پخش مویرگی میتواند از این نیز بزرگتر باشد. خصوصا اگر وسعت جغرافیایی توزیع در سراسر کشور و نیروهای فروش از محل تولید یا دفتر مرکزی دور باشند یا نرخ ورود و خروج به تیم فروش زیاد باشد و البته چند دلیل دیگر.
در آموزش فروش نیازی نیست که جنبه های فرمولی، فرایند تولید، نوع دستگاه ها یا جنبه های فنی کالا و تولید به فروشندگان توضیح داده شوند. اما آموزش دو نکته الزامی است. نخست این که این محصول چگونه به مشتری کمک میکند تا مشکلش را حل کند و دوم این که کالا چگونه استفاده میشود.


(2) شناخت فرایند تصمیم خرید.
شناخت فرایند تصمیم خرید مهارتی نیست که یک انسان عادی بتواند آن را کشف کند و در خود پرورش دهد. آن دسته از فروشندگان یا مدیران فروش استثنا نیز که درباره شناخت این فرایند شهود دارند (اگر واقعا بخواهند) معمولا قادر به توضیح آن نیستند و نمیتوانند آن را در حین عمل به همکاران منتقل کنند. این فرایند حتما باید در قالب آموزش فروش به فروشندگان آموزش داده شود.
شناخت فرایند تصمیم خرید در فروش به شرکتها و سازمانها از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. چرا که تصمیم خرید اصولا در یک شرکت یا سازمان توسط یک شخص گرفته نمیشود و برای این کار واحدهای مختلف یک سازمان درگیر فرایند خرید میشوند. این تصمیم با ریسکهایی رو به رو است که از جمله آنها میتوان به ریسک خرید اشتباه و ریسک اخراج شخص تصمیم گیرنده اشاره کرد. همچنین، چنان چه ارزش محصول بالا باشد توجیه هزینه گران خرید نیز میتواند برای تصمیم گیرندگان دشوار است. در فروش به شرکتها و سازمانها، به طور کلی فروشندگانی موفق هستند که بتوانند به مشتری کمک کنند نیاز خود را به صورت شفاف درک و به آن اعتراف کنند.

 

(3) شناخت رقبا.
یکی از بزرگترین نقاط ضعف حتی در شرکتهای ایرانی بزرگ این است که برای اطلاع رسانی به نیروهای فروش درباره رقبا معمولا هیچ مکانیزم سازمان یافته ای وجود ندارد و این فروشندگان هستند که باید با جمع آوری اطلاعات میدانی از رقبا درباره محصول و رفتارهای شرکت رقیب آگاهی به دست آورند. اگر به مشتریان دائمی که از دست داده اید توجه کنید، خواهید دید که معمولا رقیب امتیازی به مشتری شما داده است و او را به سمت خود کشیده است. اگر ما در زمان مناسب از این رفتار رقیب آگاه میشدیم میتوانستیم در مقابله با او کاری انجام دهیم.

  • akram malkouchi
  • ۰
  • ۰

1) دسته اول طبقه بندی انواع فروش بیمه در ایران ،فروش بیمه هایی که خرید آنها توسط قانون اجباری شده است و فقدان آنها میتواند برای شخص مسئول یا صاحب مال عواقب قانونی به دنبال داشته باشد.

فروش بیمه شخص ثالث، شناخته ترین نوع در این دسته است. البته فروش بعضی از سایر انوع بیمه نامه ها، از جمله فروش بیمه مسئولیت ساختمان، بیمه آسانسور (سال اول)، بعضی بیمه های حمل و نقل و شاید تعداد معدودی انواع دیگر بیمه را نیز بتوان در این گروه دسته بندی کرد. ویژگی بارز این نوع فروش بیمه، این است که مشتری به دنبال ارزانترین قیمت در بازار است و به محض این که یکی از رقبا آن را اندکی ارزانتر از دیگران عرضه کند مشتری به سمت او غش میکند. هر قدر مشتری در خرید بیمه حرفه ای تر باشد و سابقه بیشتری در خرید بیمه داشته باشد، این رفتار محتمل تر است. چرا؟ نخست این که، پیشنهادهای ارائه شده توسط شرکتهای بیمه یکسان یا مشابه هستند. بین پیشنهادهای شرکتهای بیمه هیچ تمایز چشمگیری وجود ندارد و شرکتهای بیمه، خدمتی با شرایط مشابه عرضه میکنند. دوم، مشتریان شناخت خوبی از شرایط پیشنهادهای متفاوت دارند. از آنجا که خرید این محصولات اجباری هستند، مشتریان با تکرار خرید هر ساله و احیانا تجربه دریافت خسارت و رضایت یا نارضایتی ناشی از آن، بر ویژگیهای محصول (مثلا شرایط فروش بیمه و شرایط دریافت خسارت شخص ثالث) اشراف پیدا کرده و آنها را به خوبی میشناسند. دقت کنید که این شناخت برای مثال درباره بیمه تمام خطر و طیف بزرگی از انواع بیمه های دیگر به هیچ وجه وجود ندارد. این دو خاصیت، یعنی یکسانی شرایط خدمت و شناخت شرکتهای بیمه موجب شده است که ملاک انتخاب مشتری، قیمت ارزان باشد و نه تمایز.

2) دسته دوم طبقه بندی انواع فروش بیمه در ایران ،فروش بیمه هایی هستند که اجبار قانونی ندارند اما ریسک بروز خطر برای مشتری به طور خود انگیخته آشکار و محتمل است و بنابراین بدون هر گونه تحریک تقاضا (از طریق معرفی بیمه، مذاکره متقاعدکننده برای فروش بیمه، تبلیغات یا روشهای دیگر،) نیاز از قبل در مشتریان ایجاد شده است و آنها در تقاضای این نوع بیمه پیشقدم هستند. این نوع فروش بیمه تنها به یک تلنگر احتیاج دارد. برای مثال میتوان از فروش بیمه مسئولیت پزشکان، بیمه درمان گروهی، (تا حدی) بیمه بدنه خودروهای گران قیمت و شاید به تعداد انگشتان یک دست (یا کمتر) بیمه نامه دیگر نام برد. در این دسته، قیمت ارزان دیگر تنها عامل تصمیم گیری خرید نیست و آن نقش کلیدی را بازی نمیکند. موفقیت فروش بیمه بیشتر به دو عامل بستگی دارد: (1) حفظ ارتباط با مشتری توسط نماینده ای که پیش از این خدمت دیگری به مشتری فروخته است و یا (2) حضور نماینده یا نیروی فروش وی، نزد مشتری احتمالی جدید و زدن تلنگر از طریق صحبت درباره مزایای محصول.

3) دسته سوم طبقه بندی انواع فروش بیمه در ایران، که فروش بیمه در آنها دشوار است و طیف گسترده ای از پیشنهادها از جمله بیمه عمر، آتش سوزی، مهندسی، حمل و نقل، مسئولیت و سایر را شامل میشود، بیمه هایی هستند که در آنها مشتری درک شفاف و کاملی از نیاز خود ندارد، (نه، اجباری هستند و نه تا حدی شدید، که مشتری به صورت خود انگیخته نگران بروز آن باشد). در این گروه، اگر مشتری با یک نماینده رابطه طولانی مدت داشته باشد، یا اگر نیروهای فروش در محل مشتری شوند و در وصف محاسن بیمه نغمه ها سر دهند، و یا حتی اگر نماینده تخفیف چشمگیری نیز به مشتری پیشنهاد کند، باز بعید است که مشتریان این گروه از محصولات، بیمه نامه ای را بخرند. یعنی همین نتیجه ای که اکنون در حال اتفاق افتادن است. چرا؟
نه به این علت که (به قول مدیران دولتی و متولیان بیمه مرکزی) مشتری فرهنگ بیمه ندارد، بلکه، چون در این دسته، خطر از سوی مشتری درک نمیشود یا ادراک آن ضعیف است، بنابراین، قیمت پرداختی در مقایسه با ارزش دریافتی خدمت گران درک میشود. گویی که پول، برای خرید محصولی غیر ضروری صرف میشود و مقایسه هزینه و ارزش در مغز مشتری به این تفسیر می انجامد که، چون خطر جدی نیست، ارزش اختصاص چنین بودجه ای را نیز ندارد. هنوز نیازهای شدید دیگری وجود دارند که پیش از این باید برآورده شوند. از این رو مشتری برای خرید اقدام نمیکند. این به این معنی نیست که مشتری فرهنگ بیمه ندارد، یا از بیمه شناخت ندارد، او نام آنها را شنیده، با مفهوم کلی بیمه به طور کامل آشنایی دارد، اما در لحظه تصمیم خرید به این نتیجه میرسد که این خطر یا نیاز به حدی فوری نیست که برای آن یک بودجه گران اختصاص داده شود.

  • akram malkouchi